در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
يكي زشب گرفتگان چراغ بر نمي كند
دل خراب من دگر خراب تر نمي شود
گذر گهي است پر ستم كه اندرو به غير غم
چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاي بسته ات
نه سايه دارم و نه بر بيفکنندم و سزاست
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
يكي زشب گرفتگان چراغ بر نمي كند
كسي به كوچه سار شب در سحر نمي زند
نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ كز شبي چنين سپيده سر نمي زند
دل خراب من دگر خراب تر نمي شود
كه خنجر غمت از اين خراب تر نمي زند
گذر گهي است پر ستم كه اندرو به غير غم
يكي صلاي آشنا به رهگذر نمي زند
چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاي بسته ات
برو که هيچ کس ندا به گوش کر نمي زند
نه سايه دارم و نه بر بيفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسي تبر نمي زند
شاعر: امیر هوشنگ ابتهاج
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 23:51 توسط امیر خورشیدی
|